آن که راز خود را نهان داشت ، اختیار را به دست خویش گذاشت . [نهج البلاغه]
i کوثر 1
سه شنبه 87/4/4 ساعت 9:2 عصر
سلام محبوبه ام
ریحانه ام
فقط 11 ساعت دوری از تو دارد مجنونم می کند!!
اکسیژن وجود من توئی
زندگی من با تو دوام دارد
رگ های کرونر قلبم را نام تو تغذیه می کند
اگر گلبول هایم را زیر میکروسکوپ بگذارند .... نام تو را روی آن ها می بینند
بیست سال است هر وقت گفته ام :
بسم الله الرحمن الرحیم
انا اعطیناک الکوثر
...
نتوانسته ام ادامه دهم و الم خواسته است همانجا قنوت بگیرم
و بگیرم فدایت شوم خدای من ممنونتم
هنوز کوتاهترین سوره قران را نخوانده مجنون می شوم
شیدا می شوم
ای ی ی ی اهالی به دادم برسید
برایم کلمه بیاورید
اینجا یک نفر دارد از بی واژگی دق می کند
دارد منفجر می شود
کاش می شد فرهنگستان واژه های عاشقانه جدیدی بیافریند
تا بتوان عشق را جدید و هزار باره سرود
نمی دانم
نمی دانم
ای کاش میشد برای عشق هم مثل – گفتمان و رویکرد و راهبرد- وازه هاغی جدید ساخت
چگونه بسرایم؟!!
چگونه ؟؟
یادم باشد این دفعه از اینترنت هزار نامه عاشقانه دانلود کنم
تا شاید بتوانم آنچه در خونم جاری است را روی کاغذ بیاورم
هنوز 24 ساعت نشده است و من این همه دلتنگ تو ام... مشتاق تو ام
وقتی پشت سری ام به دوستش گفت که ساعت 2 صبح می رسیم
خیلی خوشحال شدم
یعنی می شود؟
.
.
.
وقتی نماز میخوانی می خواهم تا همیشه زمان نگاهت کنم
در سیل نمازت غرق می شوم...
نکند دارم هذیان می گویم؟
تب که ندارم؟
از سر بی واژگی است
به هر کلمه ای پناه می برم
تا شاید کمی از عطش دیدار را فرو نشانم
... ولی نه نمی شود .... نمی شود
آییییی مردم ! کسی هست به دادم برسد؟!!
کسی هست که کلمه ای یادم بدهد؟
حتی حاضرم از سزار نامرد هم یاد بگیرم .. آخر او اتساد حرف است ... شاید یادم داد!!
شاید
ریحانه ام ! مستانه ام ! ... شکوفه ام!
مگر خودت به دادم برسی
مگر خودت در چشمانم بخوانی
آه که چقدر دوست دارم در برابرت زانو بزنم .... دستهایت را در دستهایم بگیرم .. و ببوسم
بعد هر دو دستت را روی گوشهایم بگذاری ... تا آرام بگیرم
پارسال که چند روزی را نبودی، تا چادر نمازت را روی صورتم نمی کشیدم خوابم نمی برد
میدانی عزیز دلم ؟ که محبتت در این 20 سال در این وجود کم طاقت چند برابر شده است؟!
ای کاش ریاضی دان ها می توانستند آن را محاسبه کنند
میدانی؟ هیچ وقت برایم تکراری نشده ای؟؟
هر بار که می بینمت .. گویا مدت هاست ندیده ام ات
غم و غصه ها و خستگی هایم را فراموش می کنم
دور از تو هیچ جا دوام نمی اورم
تهران کلی کار داشتم...می خواستم بمانم شهریار را ببینم
دنبال پایان نامه بچه ها بروم
کتابخانه تربیت مدرس بروم .. مدت هاست چند کتاب لازم دارم که فقط آنجا دارند
حاجی را مهدی را مدت هاست ندیده ام
دلم برای دیدن سید محسن لک زده است
مدت هاست منتظرم دوستانی را در تهران ببینم و چند ساعت یکسره با هم حرف بزنیم
حرفهای انباشته شده سال ها را
ولی ...
نوشته شده توسط: همراه زندگی
i ْلیست کل یادداشت های این وبلاگ
بالاخره پیداش کردم
کوثر 1
کوثر
روز بانو
پسر عموی مظلوم
[عناوین آرشیوشده]
خانه
:: کل بازدیدها :: :: بازدیدهای امروز:: :: بازدیدهای دیروز:: :: درباره خودم :: :: لینک به وبلاگ :: :: اوقات شرعی ::
:: لینک دوستان من ::
:: آرشیو :: :: وضعیت من در یاهو:: :: خبرنامه ::
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
12151
5
0